ميان خاصه و عامه مورد اتفاق است كه اولين مردى كه بپيغمبر صلى اللّه عليه وآله
ايمان آورد و اسلام پذيرفت على بن ابيطالب عليه السلام بود و خود آنحضرت هم
هميشه بدان افتخار مى كرد و آن را دليل افضليت خود مى دانست و پيغمبر صلى اللّه عليه
وآله هم به فاطمه مى فرمود: تو خرسند نيستى كه شوهرت دادم به كسى كه در ايمان
بر همه مقدم است و باز فرمود: اولين كسى كه از اين امت بر سر حوض وارد شود، اولين
كسى است كه اسلام آورده و آن على بن ابيطالب عليه السلام است .
اما راجع بسن آنحضرت در زمان پذيرفتن اسلامش اختلافست و ميان هفت
سال تا پانزده سال گفته اند علامه مجلسى (ره ) گويد: سازگارتر با تاريخ همان
قول ده سالست كه از نظر عدم توجه به ماههاى ميان
سال با اين روايت كه سن آنحضرت را هنگام اسلامش نه
سال مى داند، موافق است و نيز شكى نيست كه آنحضرت از زمانيكه ايمان آورد تا آخر عمر
بر ايمانش ثابت و مستقر بود. اگر بعضى از عثمانيهاى متعصب گفته اند: ايمانى كه
پيش از بلوغ باشد از روى يقين و معرفت نيست ، جوابش اين است كه : شما كه ايمان
آنحضرت را از اول بلوغ تا پايان عمر قبول داريد و همان مقدار را هم لازم مى دانيد، على
عليه السلام چند سال هم اضافه پيش از بلوغش كه به عقيده شما اثرى نداشته ايمان
داشته است . اما بعقيده شيعه حقيقت مطلب خيلى بالاتر از اينها است ، شيعه مى گويد:
گذشته از الطاف معنوى و توفيقات مخصوصى سبحانى ، على بن ابيطالبى كه از
چهار سالگى در خانه پيغمبر و زير دست پيغمبر با عنايت و توجه خاص تربيت شده
است ، در ده سالگى بخوبى مى تواند، مانند مردى در
كمال رشد و عقل فكر كند و بفهمد خداپرستى از بت پرستى بهتر است : اما.
در نيابد حال پخته هيچ خام پس سخن كوتاه بايد والسلام
* امام را جز يكى از ائمه غسل نمى دهد *
بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ لَا يَغْسِلُهُ إِلَّا إِمَامٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع
|
1- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ
الْحَلَّالِ أَوْ غَيْرِهِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ يُحَاجُّونَّا يَقُولُونَ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَغْسِلُهُ إِلَّا
الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ مَا يُدْرِيهِمْ مَنْ غَسَلَهُ فَمَا قُلْتَ لَهُمْ قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قُلْتُ لَهُمْ إِنْ
قَالَ مَوْلَايَ إِنَّهُ غَسَلَهُ تَحْتَ عَرْشِ رَبِّي فَقَدْ صَدَقَ وَ إِنْ قَالَ غَسَلَهُ فِى تُخُومِ الْأَرْضِ
فَقَدْ صَدَقَ قَالَ لَا هَكَذَا قَالَ فَقُلْتُ فَمَا أَقُولُ لَهُمْ قَالَ قُلْ لَهُمْ إِنِّى غَسَلْتُهُ فَقُلْتُ أَقُولُ
لَهُمْ إِنَّكَ غَسَلْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ
اصول كافى جلد 2 صفحه 224 روايت 1
|
وشاء گويد: احمد بن عمر بود يا ديگرى كه گفت : به حضرت رضا عليه السلام
عرضكردم : آنها (واقفيه كه منكر امامت امام رضا عليه السلام و نيز منكر وفات پدرش
هستند) با ما مشاجره مى كنند و مى گويند: امام را جز امام
غسل نمى دهد (پس چگونه ميگوئيد موسى بن جعفر در بغداد وفات يافته ، در صورتيكه
شما در مدينه بوديد) فرمود: آنها چه ميدانند كى او را
غسل داده است ؟ تو به آنها چه جواب دادى ؟ عرضكردم : قربانت ، من به آنها گفتم : اگر
مولايم بگويد، خودم او را در زير عرش پروردگار
غسل داده ام راست گفته است و اگر بگويد در
دل زمين غسل داده ام راست گفته ، فرمود: اينچنين نيست ، عرضكردم پس چه بگويم ؟ فرمود:
به آنها بگو، من غسلش داده ام . عرضكردم : شما غسلش داده ايد؟ فرمود: آرى .
| |
2- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مَعْمَرٍ قَالَ
سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الْإِمَامِ يَغْسِلُهُ الْإِمَامُ قَالَ سُنَّةُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع
اصول كافى جلد 2 صفحه 225 روايت 2
|
ابو معمر گويد: از امام رضا عليه السلام پرسيدم كه امام را امام
غسل ميدهد؟ فرمود: سنتى است از موسى بن عمران عليه السلام .
| |
3- وَ عَنْهُ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ طَلْحَةَ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع
إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَغْسِلُهُ إِلَّا الْإِمَامُ فَقَالَ أَ مَا تَدْرُونَ مَنْ حَضَرَ لِغُسْلِهِ قَدْ حَضَرَهُ خَيْرٌ مِمَّنْ غَابَ
عَنْهُ الَّذِينَ حَضَرُوا يُوسُفَ فِى الْجُبِّ حِينَ غَابَ عَنْهُ أَبَوَاهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ
اصول كافى جلد 2 صفحه 225 روايت 3
|
طلحه گويد: به امام رضا عليه السلام عرضكردم : امام را جز امام
غسل نميدهد؟ فرمود: آيا نمى دانيد چه كسى براى غسلش حاضر ميشود؟ كسى حاضر شود
كه بهتر است از آنكه از او غايب است همان كسانى كه در چاه نزد يوسف حاضر شدند
زمانيكه ابوين و خانواده اش از او غايب بودند.
| |
شرح :
از اين روايت استفاده مى شود كه جبرئيل و ملائكه براى
غسل امام حاضر شوند، زيرا آنها بودند كه در چاه بيارى يوسف رسيدند، ولى اين روايت
غسل دادن امام را هم نفى نمى كند و شايد از نظر تقيه صادر شده باشد. در هر
حال علامه مجلسى (ره ) اخبارى نقل ميكند كه حضرت رضا براى
غسل پدرش موسى بن جعفر عليهما السلام از مدينه به بغداد حاضر شد و همچنين امام جواد
براى غسل دادن پدرش عليهما السلام از مدينه به طوس آمد، كه در صورت صحت و
ثبوت اين اخبار ممكن است اين روايات را هم مؤ يد همان معنى دانست . چنانچه مجلسى (ره )
استفاده كرده است ، در صورت خدشه و ضعف آن اخبار پيداست كه اين روايات صراحت و
ظهورى در آن معنى ندارد، بعلاوه پيداست كه تحقيق درباره اين موضوع در اين زمان نتيجه
عملى و بلكه اعتقادى هم ندارد و از ضرورياتى نيست كه بر اقرار و انكار آن ، اثر مهمى
ثابت شود، چنانچه از جملات : ما يدريهم عن غسله سنة موسى بن عمران اما تدرون من حضر
لغسله اين معنى ظاهر مى شود.
 | اصول كافي ثقةالاسلام كليني جلد دوم | | 
|